صدایم کن
تو مثله رودخونه ایی یا مثل باد ؟؟؟
نمی تونی هیچ جا آروم بمونی آرزو دارم یه بار بریم رستوران آروم بشینی روی صندلی تا آخرش می خوای هر چیزی رو کشف کنی بقول خودت همش می خوای بدو بدو کنـــی !!! من و بابا باید به نوبت غذا بخوریم یکی مون تو رو بگیره یکی مون غذا بخوره
هر کاری رو خودت می خوای انجام بدی اگه نه شرف شیدایی به پا می کنی که خودم خودم ؛ اگر هم نتونی انجامش بدی می گی : می می تونم
بعضی وقتا که صدام می کنی : بهم می گی : ملاعت ؛ خیلی خوشم میاد وقتی اینجوری صدام می کنی
تا بهت می گم دوستت دارم جوابم می دی : منم دوسِت دارم اَدیدم
هر وقت میام سراغت مهدکودک ازت می پرسم میکاییل امروز ناهار چی خوردی ؟ و هر بار جوابم می دی : اَنونی ( ماکارونی)
لباس تمام عروسک های بی چاره تو درمیاری و خودت می گی : آعِیـــــــــــش !! البته اینو از خودم یاد گرفتی که از مهد اومدی جورابتو در آوردم گفتم بهت : آخیش !!!
چـــــــــشمانت
بی اعتنا به حقوق بشر
مرا دربند خود کرده است ..