میکاییلمیکاییل، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

همه هســــــتی من

اولین برف سال 92

1392/9/16 12:40
نویسنده : ملی پناهی
362 بازدید
اشتراک گذاری

 

هوای پاییزی خیلی خوبی بود از اون هواهایی که جون می داد واسه قدم زدن ؛ یه هو در عرض یک روز هوا ده درجه ایی

سرد شد اینقدر سوز می اومد که تا مغز استخوان آدم نفوذ می کرد چهارشنبه شب خوابیدیم صبح روز پنج شنبه 14 آذر که بیدار شدیم بابا گفت دیدی برف اومده با یه شادی کودکانه پشت پنجره دویدم دیدم همه جا سفید شده زنگ شدم به خاله عهدیه مربی مهد که ببینم امروز با این برفی که اومده هستند یا نه ؟ که گفت هستن یهو میکاییل از خواب بیدار شد مامانــــــی  تی بود ؟؟؟ گفتم مامان خاله عهدیه بود . بهش گفتم میکاییل برف اومده می دونی برف میاد چی می شه ؟؟؟ گفت : همه جا سفید می شه . من یهو باچشمای گرددددد شده نگاش کردم گفتم تو اینواز کجا می دونی گفت: خاله هدیه خیلی خوشحال شدم تو دلم کلی از خاله هدیه تشکر کردم لباس پوشیدیم اومدیم بیرون یهو چشمش که به  به برف افتاد گفت : چـــــــــــــه اُدِلـــه !!!!  ( خوشگله )      

وای که من چقدر ذوق کردم از دیدن این همه منظره اُدِل !!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مریم مامان رادین
18 آذر 92 15:51
آخ عجب مزه ای داد برف اون روز نه؟!
ملی پناهی
پاسخ
خیلی خوب بود
منیر
18 آذر 92 18:30
جای ما بسی خالی که این اُدِلی رو ببینیم
ملی پناهی
پاسخ
جای شما همیشه پیش ما خالیه
نیلوفر
19 آذر 92 13:47
اون وبلاگو خوندم چقد قصه خوردم دیگه نیستی...خدا رو شکر اینجا پیدات کردم
ملی پناهی
پاسخ
خوشحالم که پیدامون کردی
مامان کیان کوچولو
19 آذر 92 16:51
خودتم خیلی اُدلی عزیز دلم ... جووونم به این همه اطلاعات عمومی ..