میکاییلمیکاییل، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

همه هســــــتی من

غار باتـــــــــو

1391/10/22 18:00
نویسنده : ملی پناهی
734 بازدید
اشتراک گذاری

این غار حدود 13 کیلومتر از مرکز شهر فاصله داشت که این غار مشهورترین و معروفترین معبد هندوها در خارج از هندوستانه و به خدای موروگان تعلق داره که از دور مجسمه این خدا به رنگ طلایی دیده می شد .

روز چهارشنبه دوم ژانویه

تصمیم گرفتیم بریم batu cave البته پیشنهاد من بود و همسری هم چاره ایی جز پذیرفتن نداشت که این غار حدود 13 کیلومتر از مرکز شهر فاصله داشت که این غار مشهورترین و معروفترین معبد هندوها در خارج از هندوستانه و به خدای موروگان تعلق داره که از دور مجسمه این خدا به رنگ طلایی دیده می شد .

وقتی رسیدیم دستفروش های هندی دورمون کردن و بزور دستبند و پا بندشون رو به آدمها غالب می کردن هر چی می گفتیم ننه ات خوب بابات خوب نمی خوایم مگه حرف حالیشون بود .

ورودی غار پر از کبوتر بود و همین واسه همه خیلی جالب بود میکی ما نمی دونین چقدر حض می برد و می دوید بین پرنده ها و اینقدر بلند بلند می خندید که باز هم شده بود سوژه شکار دوربین های توریست ها .

 

مجسمه موروگان جلوی غار حدود 42 متر یود که بزرگترین مجسمه موروگان دنیاست ( حالا این موضوع چقدر مهمه خودم هم نمی دونم !!! )

برای رسیدن به خوده غار 287 پله بود اونم ساعت 1 ظهر زیر آفتاب ، که آقای پدر پیشنهاد داد که نریم من گفتم این همه راه اومدیم نریم اما خدا وکیلی وسطش بریده بودیم و منم هی غر فرستادم به روان پاک هندو ها زبان

خدایی من توهین به هیچ دینی رو نمی پسندم اما آخه مجسمه میمون می سازن دور گردنش گل می ندازن جلوش خوراکی می ذارن یعنی چی ؟؟؟؟ آخ

* البته خواهرم می گفت این میمونه خدای جنگ و قدرت شونه *

خلاصه به بالای غار که رسیدیم مورد استقبال یه عالمه میمون قرار گرفتیم که ازمون خوراکی می خواستن دانیال می گفت اسم اینجا رو باید بذارن میمون کیو بجای باتو کیو ، من اومدم از تو کوله ام آب دربیارم واسه میکی ریختن جلوم فکر کردن می خوام بهشون خوراکی بدن منم داشتم از ترس سکته می کردم بعضی هاشون که بچه داشتن بچه هاشون رو بغل کردن که یکی شون بچه هاش دو قلو بودن منم اونجا همش میکی رو بغل گرفته بودم دانیال می گفت بذارش زمین خوب خسته می شی منم جو گیری شده بودم می گفتم یعنی من از این میمون ها کمترم وقت تمام

چند تایی هم عکس از داخل خوده غــــــــــار

* ضمنا خواهر معظم بنده فرمودند که این الهه ایی هم که چند تا دست داره الهه روزی دهنده شونه *

این پدر و پسر در راه برگشت

از نمایی نزذیکــــــــــتر !!!

اینم بعدش !!!

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)