عید چینی ها

این روزها عید چینی هاست و چهار روی تعطیله بازم همه جا پر از نارنگی و توپ های قرمز آویزون شده سر در خونه ها و عروسک های شیر و اژدهاست اینا اینقدر عید دارن که نمی دونن بی چاره ها کدومش رو جشن بگیرن الان منتظرن این عیده تموم بشه به سرعت برن سراغه ولنتاین - بدبختن !!! -

بابا هم کاراش رو تعطیل کرده این روزا همراهیمون می کنه واسه کار این روزهامون - شاپینگ - جدیدا لاوی می ترکونه واسه گل پسرش که بیا و ببین دیروز می گه باور کن فقط فلبم به خاطره میکاییل می زنه می گم خوب پس قبلش چی کار می کردی می گه خوب قبلش بخاطر تو می زد چرا دروغ بگم !!!

این روزها نمی دونم چرا اینقدر دلشوره دارم بیشتر چیزامو جمع کردم اتاق رو هم تمیز کردم اما همش فکر می کنم یه سری کار هایی دارم که خودم هم نمی دونم چیه خود درگیری هایی دارم من !!!

همیشه فکر میکردم روزی که من بخوام برای همیشه از اینجا برم خیلی خوشحالم اما الان واقعا خوشحال نیستم یه خس عجیبی دارم احساس می کنم تازه داره از اینجا خوشم میاد تازه احساس راحتی می کنم همه هم خبرای بد از ایران می دن شامپو بخر ببر ، دارو بخر ببر ؛ ال بخر بل ببر منم هیچ کدومو نخریدم گفتم پس اون همه آدم دارن اونجا چی کار می کنن ما هم عینه همونا

بخشی از زندگیم رو اینجا بودم که روزهای خوب زیاد داشتم اما روزهای سخت هم کم نداشتم اما تجربه هاش خیلی بود مسلما هیچ جای دیگه این تجربه ها رو نمی تونستم پیدا کنم

مطمئنم دلم برای اینجا خیلی تنگ می شه برای کلانتان برای آدم های نه چندان زیبا اما مهربونش برای تک تک مغازه هاش که همشون دیگه ما رو می شناسن تا می بینن دست تکون می دن می گن : مِـــــکاعل !!! حتی دلم برای خوابگاه تنگ می شه این روزا وقتی تو حیاطش راه می رم تک تک اتاقهاش رو با تمام وجود نگاه می کنم این اتاقه علی نیجریه ایی این اتاق هیدی عراقی این اتاق علی عراقی عزالدین فلسطینی و...

می گم بچه ها الان ایران خیلی سرده ، میکاییل مریض نشه از زیر کولر می خواد بره کناره بخاری اونم تو اون خونه که هشت نه ماه هیشکی توش نبوده ؛ کی بره اونو درست کنه ؟؟؟

آهان راستی مامانم هم خوبه ممنون از همتون عمل شده اما صداش خیلی ناله داره عمله دیگه اسمش با خودشه الان 5 روزه که بیمارستانه من برم حتما مرخص شده

تا بعد ...