ابتدای سال نود و دو
اینقدر ذهنم مشغوله که نگو پر از اتفاق های خوب و بد ، پر از بالا و پایین های همیشگی و در آخر همون دو راهی معروف که آخرش می رسمو نمی دونم چی کار کنم سال نود دو هم طبق رسم روزگار شروع شد اتفاق خاصی نیافتاده فقط پره از روزمرگی های همیشگی تنها اتفاقه خوبش شیرینی های روز افزونه توئه ؛ دلبر کوچولوی من
برای شروع ساله نو راهی بابلسر شدیم گفته بودم که پدر و مادره بابایی دو سه سالی هست بین کرج – بابلسر تردد می کنن البته بیشتر بابلسرن تا کرج ؛ با اینکه من همیشه دوست دارم سال تحویل رو خونه خودمون باشیم اما بخاطر بابا راهی شمال شدیم دو روزی رو موندیم خوب بود اتفاق خوشایدندش برای من دیدن همسایه پشتی بود که بابل زندگی می کنن روز اول عید راهی کرج شدیم چون بابا کلاس فشرده آیلس داشت اما بی خودی و بی هیچ دلیل اوقات هر دومون تلخ شد اونم سر سال نویی
من و تو هم یکی دو روزی کرج موندیم بعد ساکمون رو بستیم رفتیم بروجرد اولش خیلی هیجان داشتم خیلی هم ذوق داشتم اما وقتی رسیدم همه هیجان و ذوقم درجا خشکید خونه اشـــــی مثله همیشه بود تمیز و مرتب همه جا برق می زد همین موضوع استرس منو بیشتر می کرد و تویی که هنوز نرسیده از در و دیوار بالا می رفتی
از همون روز اول پشیمون شده بودم که چرا اومدم اما وقتی همه دور هم جمع می شدیم بهم خوش می گذشت غروب روز دوازدهم بود که بابا جون اومد اونم بی خبر هر چند که در طوله عید هم خبری از هم نداشتیم و این اولین باری بود که اینقدر ما از هم بی خبر بودیم چند روز آخر هم بخوبی گذشت و ما راهی خونه خودمون شدیم
اومدیم و همچنان چشم به راه مبل های افسانه ایی که بیان و نمی یان و فهمیدیم بعــــــــــله آقای مبل فروش پول ما و چند تا بی چاره دیگه عینه ما رو برداشته و دِ فرار و ما به این نتیجه رسیدیم همین مبل های قدیمی هم می تونن قشنگ باشن اگه جوری دیگه نگاه کنیم ...
کاغذ دیواریه هم نیومد خونه رو درست کنه کارای خونه ما واسش خورده کاری محسوب می شده نمی دونم در حیرتم از نقشه ها و ایده هام که اینقدر خوب عملی می شه
از این ها همه که بگذریم سخن تو از همه شیرین تر ه گوره بابای هر چی در و دیوارو وسایل خونه هم کردن ...
تو تمام دورانه عید از همه بیشتر به تو خوش گذشت دیگه داره زبونه خوشگلت باز می شه و هر کلمه ایی رو می شنویی تکرار می کنی و چقدررررررررررررر من لذت می برم از اینکه تو هر حرفی رو به زبون میاری :
اَبی : آبی
دودَ دی : صورتی
دا دو : چهار گوش
مـــــــا : ماشین
دو دِه : زهره
بابو : صابون
اَتـــــا : قطار
و...
پر از انرژی، پر از خنده ، پر از خوش اخلاقی، پر از انرژی + ؛ اینا همه تویی و حرفهایی که همه با دیدنت می گن و منی که هنوز در حیرت لذت مادر شدن هستم تنها دلیل نفس کشیدنم تویی ؛ همین .