میکاییلمیکاییل، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

همه هســــــتی من

پارک ارم

1392/2/28 19:14
نویسنده : ملی پناهی
1,204 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز هم چه جمعه خوبی بود مگه می شه کنار مریم و رادین  به آدم خوش نگذره ؟؟؟؟؟؟؟

میکاییل دیروز برای اولین بار سوار مترو شد اولش همه قیافه اش پر از علامت تعجب بود بعد از پنج دقیقه که براش عادی شد مترو نوردیش شروع شد هزار و شصت و شونزده بار از پله هاش رفت بالا اومد پایین

تا رسیدیم به پارک ارم اونجا دوستای خوبمون رو دیدیم  اول از همه ناهار خوردیم مهمون خاله مریم  ؛ تازه !!! رادین به میکاییل غذا تعارف می کرد قوربونه مهمونواز کوچولوم برم من

بعدش بچه ها سنگ بازی کردن یعنی اول این کار رو رادین  می کرد میکاییل هم خوشش اومد

بعدش بار و بندیل مون رو جمع کردیم رفتیم شهربازی اول بچه ها رفتن استخـــــــــــر توپ 

میکاییل از استخز توپ خسته شد اما رادین نه !!! واسه همین ما زودتر رفتیم بیرون میکاییل با دیدنه وسایله  بازی اصرار داشت سوار بشه اما بیشتر شون نوشته بود زیر دو سال یا سه سال ممنوع خودم هم می ترسیدم نکته بیفته اما حریفش نشدم رفت سوار این وسیله شد اونم نه یه دور ؛نه دو دور ،  ســــه دور  . همش هم به من می رسید می گفت : مومو نی !!!

خلاصه روزه خیلی خوبی برای من و پسرم بود ممنون خاله مریم که دوسته مایی .

 

 

پی نوشت : چقدر دنیا زود می گذره !!! چقدر خوردنی بودن این دو تــــــــــــــــــــــا

نی نی میکی نی نی رادین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مریم مامان رادین
28 اردیبهشت 92 11:01
به ما هم خیلی خوش گذشت دوستم


us too

MahTaB
28 اردیبهشت 92 14:30
چه نازن اين دوتا كوچولو
جمعه هايي سراسر شادي داشته باشيد



همزتدن دیگه به فاصله دو ساعت با هم اختلاف دارند
ممنون عزیزم
ریحانه
28 اردیبهشت 92 20:28
آفرین مامان ملییییی....

آفرییییییییییییین...

خوش به حال میکی جون.

ملاحت یه چیزی بگم باورت نمیشه:

من از در واحدمون که بیام بیرون 4 قدم به سمت جلو بردارم یه در دیگه است که یه مامان جوون که خانم دکتر هم هست توشه با یه نی نی 20 ماهه به اسم کتایون...
الآن 10 ماهه همسایه ایم اما فقط 1 بار همدیگرو دیدیم.
انزوا طلبی در این حد دارم من.

اما این پستتو خوندم ترغیب شدم یه حرکتی بزنم.

مواطب هر جفتتون باش.
اومدین تهران پیش ما هم بیاین خیییییییییییییییییییلییییییییییییی خوشحال میشم.

عزیزم من تمام پستامو رمزی کردی.
واست رمز جدیدو خصوصی میفرستم.


خوب خیلی خوبه بچه ها می تونن با هم بازی کنن
من آرزومه ببینمت خدا یه همتی بهم عطا کنه تا اون سر تهرون بیام
مامان محمدرهام جون
29 اردیبهشت 92 10:12
ای جووووووووووووونم چه فسقلی بودن این فرشته ها،ان شالله همیشه شاد وخوش وخندون باشید وپراز قرارهای لذت بخش


می بینی تور وخدا من افسوس می خورم چرا اینا رو قورت ندادم ؟؟؟
سپهری
29 اردیبهشت 92 12:06
الهی قربونش بشم تو حس عکس ها نوشته ها بودم یک هو این عکس اخر زدم زیر خنده فداش بشم چقد زود بزرگ شد.ببوسش.


می بینی ؟؟؟ عینه برق و بـــــاد
مامان گیسوجون
29 اردیبهشت 92 23:45
ای جانم خدا حفظشون کنه همیشه به شادی عزیزم


ممـــــــــــنونم
مامان هلنا
30 اردیبهشت 92 11:03
سلام چه پسر بانمک و نازی دارین . اگه دوست داشتین منو لینک کنین به منم خبر بدین تا لینکتون کنم. خیلی خوردنی و خواستنیه گلپسرتون.


عزیزم با کماله میل اما آدرستون رو برام نذاشتین
الی مامی آراد
30 اردیبهشت 92 11:51
همیشه شاد و خوش باشین چقدر خوب دوست جونیها دور هم جمع میشین


ممنونم عزیزم آره خیلی خوبه با هم بودن
مامان کوروش (زهره)
30 اردیبهشت 92 19:14
کاش منم اونجا بودم میومدم. کلا شخصیت extrovertام منُ کشته
همش دلم برقراری ارتباط میخواد.


عزیززززززززززززم قوربونه تو شخصیتت
می تو بقرعان
سمانه مامان پارسا جون
31 اردیبهشت 92 14:37
هزارهزارماشاالله عسلمممممممممممم


قوربونه تو عزیزم
ریحانه
31 اردیبهشت 92 23:32
خوججل من آپ نمیکنی؟

دلم تنگ شده

مامان ملاحت زود آپ کن دست بجنبون ننه.


چــــــــــــــشم ننه جونم
مریم مامان بهراد و اراد
1 خرداد 92 1:13
دوستم چقدر خوب که بهتون خوش می گذره
فدای این میکی ناز بشم من با این شیطنتهای قشنگش



بعلههههههههه شما هم بیا تا به ما خوش بگذره
مامان کیان کوچولو
2 خرداد 92 16:16
عزیزم الانم خوردنی هستن ..
ماشالله
لپای میکی وووووووو
ای جووونم


ههههههههه
خوردنی تر بودن
می بینی تو رو خدا
مامان کیان کوچولو
2 خرداد 92 16:18
عزیزم یه سوال داشتم .. شما از کِی واسه میکی صندلی ماشین گرفتین و آیا می موند توی صندلی .. ؟
چون کیان واقعا منو له میکنه ...!!!
خواستم راهنماییم کنی اگه میشه .


من از اون موقع که اندازه الان کیان بود
گرفتم موندن هم که چه عرض کنم !!!
اما برای وقتی خودم تنها می رم خیلی به درد می خوره