پارک ارم
دیروز هم چه جمعه خوبی بود مگه می شه کنار مریم و رادین به آدم خوش نگذره ؟؟؟؟؟؟؟
میکاییل دیروز برای اولین بار سوار مترو شد اولش همه قیافه اش پر از علامت تعجب بود بعد از پنج دقیقه که براش عادی شد مترو نوردیش شروع شد هزار و شصت و شونزده بار از پله هاش رفت بالا اومد پایین
تا رسیدیم به پارک ارم اونجا دوستای خوبمون رو دیدیم اول از همه ناهار خوردیم مهمون خاله مریم ؛ تازه !!! رادین به میکاییل غذا تعارف می کرد قوربونه مهمونواز کوچولوم برم من
بعدش بچه ها سنگ بازی کردن یعنی اول این کار رو رادین می کرد میکاییل هم خوشش اومد
بعدش بار و بندیل مون رو جمع کردیم رفتیم شهربازی اول بچه ها رفتن استخـــــــــــر توپ
میکاییل از استخز توپ خسته شد اما رادین نه !!! واسه همین ما زودتر رفتیم بیرون میکاییل با دیدنه وسایله بازی اصرار داشت سوار بشه اما بیشتر شون نوشته بود زیر دو سال یا سه سال ممنوع خودم هم می ترسیدم نکته بیفته اما حریفش نشدم رفت سوار این وسیله شد اونم نه یه دور ؛نه دو دور ، ســــه دور . همش هم به من می رسید می گفت : مومو نی !!!
خلاصه روزه خیلی خوبی برای من و پسرم بود ممنون خاله مریم که دوسته مایی .
پی نوشت : چقدر دنیا زود می گذره !!! چقدر خوردنی بودن این دو تــــــــــــــــــــــا