غیبت کبری
ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام
نمی دونین چقدر دلتنگ تک تک تونم تا حالا تو عمرم اینقدر بی اینترنتی نکشیده بودم کارام حسابی گره خورده بود بعد از اون احساس قدرت کاذب دمار از روزگارم در اومد نقاشمون حسابی بد از قول از آب در اومد کلا بساط زندگی کردن تعطیل بود چه برسه به اینترنت اومدن ، سوپروایزر لعنتی آزمایشگاه هم اینترنت رفتن رو برام منع کرد و من موندم درهای بسته
بساط کارمون هم تموم شد روز پنجم تیر بهم اعلام کردن که من موندییم و شیرینی بخرم روز نهم شیرینی خریدم و روز بعد مرخصی گرفتم تا کمی به کارای خونه برسم که یهو زنگ زدن و گفتن فعلا نیا !!! پرسیدم مشکلی پیش اومده گفتن : نه . حالا من موندم و یه علامت سوال بزرگ ؟
ماشین تیبا مون هم آماده است منتها باید مدارک ببرم واسه پلاک کردنش
از میکی بگم که چی شده این روزا همش میاد بغلم می کنه بوسم می کنم هر پنج دقیقه یه بار بوسم می کنه بغلم می کنه بهم می چسبه
حرف زدنش که عالی شده تمام رنگ ها رو می شناسه ماشین ها رو می شناسه اسم همه رو میدونه : بویا (پویا) ، اپیده (سپیده ) ؛ اینا (سینا ) ؛ دایا ( دانیال ) ، اِلاله (الهه ) .
هر چیزی رو می بینه سلام می کنه الا به آدم ها : لَلو (سلام ) گلِ زرد ؛ للو وانی( وانت ) آبی .
دوباره برمی گـــــــــــــــــــــــــــــــردم