میکاییلمیکاییل، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

همه هســــــتی من

شیطون بلای من

1391/8/29 17:59
نویسنده : ملی پناهی
312 بازدید
اشتراک گذاری

عسل مامان

مدتیه تبدیل شدی به یه پسر بچه شیرین و شیطون محاله که بیرون برم و همه دوره تو جمع نشن تو هم که واسه همه بوس می دی و بای بای می کنی

از هر سوراخ سنبه ایی می خوای سر دراری عاشق پریز برقی تا می بینی شروع می کنی به خاموش و روشن کردن

دیروز توی فروشگاه یه لباس برام جلب توجه کرد داشتم نگاش می کردم تا سرمو برگردوندم دیدم یا ابلفضل یه کالسکه ایی رو داری با سرعت هر چه تمام می بری و نزدیک بود محکم بزنیش به دیوار نمی دونم چجوری تو بین زمین و هوا کالسکه رو گرفتم دیدم که یه بچه هشت ماهه هم توشه

می خواستم برات پوشک بخرم داشتم نه تو بغلم وایمیسادی نه می ذاری دستت رو بگیرم داشتم نگاهه پوشکها می کردم ببینم که کدوم بهترند نگاهم که بهت افتاد دیدم تمام عروسکها و ماشین ها رو ریختی رو زمین از یه طرف باید تو رو می گرفتم از یه طرف باید اونا رو می ذاشتم سرجاشون

یه قسمت هست لوازم ورزشی می فروشن خودت می دونی اونجا توپ ها رو چیدن مثله همیشه به سرعت راهی اونجا می شی و هر چی توپه میندازی زمین دوباره من عین فنر باید همو رو بذارم سرجاشون اونوقت تو دوبارم می ندازیشون بزور بغلت می کنم و تو هم جیغ و داد که ولم کن می رم اون ور تر می ذارمت زمین

ترولی یکی از کارمندا رو می بینی با سرعت برش می داری می ری و آقاهه هم پشت سرمون که ترولی منو بدین

چشمت می خوره به پلو پز ها همش به من اشاره می کنی دا ، داااااااا ، اوففف بعد بین چعبه ها یه جای خالی می بینی همش می ری اونجا وایمستی دوباره میای بیرون منم محکم چسبیدم به جعبه ها که نکنه بیفتن زمین

از اونجا که اومدی بیرون میای قسمت تلویزیون و دی وی دی پلیر ها با آهنگی که گذاشتن واسم شروع می کنی رقصیدن چرخ زدن و باسن مبارک بالا پایین کردن منم ذوق زده شروع می کنم واست دست زدن

این بساطه هر روزمونه از یه طرف شیطونی هاتو دوست دارم از یه طرف خیلی خسته می شم

تو خونه هم همینه یه دونه آبکش سالم برامون نمونده می ری میاریشون برعکس می ذاریشون روش وایمیسی خودت هم می دونی کاره خوبی نیست هر وقت می ری روشون صدام می کنی - بــــــــــــــا - بعد دستت رو تکون می دی می گی نوچ نوچ

یه صندلی داری شاید روزی هزار بار ازش می ری بالا میای پایین محاله من سی ثانیه برم آشپزخونه تو هم با صندلیت نیای میای می ذاریش پای ظرفشویی آب لیوان خالی می کنی تو قابلمه ، آب قابلمه رو خالی می کنی تو بشقاب ؛آب بشقاب رو می ریزی رو فرش

شعله گاز رو دست می زنی بعد هشدار می دی که دا , داااااااا ؛ اوفففففف

بطری های آب و نوشابه برمی داری و چون برات سنگینه صورتت قرمز می شه و چقدر باهاشون زور می زنی بعد می ذاریشون توی یخچال واسه خودت دست می زنی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)