چه چیزی شدی تازگیـــــــــــا !!!

ماشالـــــــــــــــــــــــــله !!!!!!!!!!!

میکاییل نگو بلا بگـــــــــــــــــو

می خوام بگم شیطون شدی و خیلی اذیت می کنی دلم نمیاد اما یه جا بند نمی شی دایم می خوای از دیوار راست بالا بری واقعا بدجوری پشت سرت کم میارم

دیروز یه آقای چینی که چشمای خطیش گرد شده بود به کارای تو نگاه من کرد با یه دلسوزیی به من گفت : very active , آخه بچه جون من چند بار دقیقه نود از لب به لبه پله برقی ها بگیرمت ماشالله می دویی عینه جت !!!! همه از ترس چشماشون رو بسته بودن و منم که عینه زن دیوونه ها جیغ جیغ میکاییــــــــــــــــــــل !!!

تا نیم ساعت همه تنم رو ویبره بود بابایی هم می گفت قلبم درد می کنه بش گفتم اگه چیزیش بشه من می میرم اونم می گفت : منم همینطور ؛ فقط چشمامو بسته بودم دعا می کردم جوری بخوره زمین که چیزیش نشه

این اتفاق سه بار تا حالا افتاده با اینکه من یک لحظه هم غافلت نمی کنم یه جفت کفش کتونی به پا ، که همیشه آماده دو ماراتون باشم دنباله تو

می خوام جارو کنم 12877680 بار جارو خاموش می کنی روشن می کنی

می خوام ظرف بشورم میای تمام آب قابلمه ها رو خالی می کنی رو فرش آب باز می کنی می یندی

جدیدا یادگرفتی سیفون wc رو بالا پایین کنی و آب که میاد ذوق کنی بگی : با !!! با !!! قفله دره حموم رو هم خودت شکوندی نمی شه قفلش کرد دیروز دیدم داری با همون با !!! دستات رو واسم می شوری

روزی هزار بار پشت در وایمسی می گی : دَدَ یعنی هر دو عینه لات و لوتا تا 2 شب فقط بیرونیم بابا هم که دیر میاد منو تو هم تو محوطه خوابگاه راه می ریم بزور هم باید بیارمت خونه

روزی 5467855 هم اسباب بازی ها و کتاب هاتو جمع می کنم دوباره تا جمع می شه می ری همه رو به سرعت می ریزی

خدایا یه توان مضاعف به این جانب عطا بفرمـــــــــــا

پی نوشت : عاقا بعضی از این چینی چه اوشگولایند ، یه آقای عربی هست روزی سه شنبه جنس های عربی میاره خوابگاه می فروشه پنیر ، نون ، رانی ، زیتون ... ما همیشه ازش نون لبنانی و پنیر سوریه می خریم ذائقه شون با ما سازگارتره دو تا دختره چینی اومده بودن یه جعبه پنیر رو گرفته بودن دو ساعت نگاش می کردن به من می گیه این چیه؟؟؟ می گم پنیر می گه چجوری باید بخوریمش ، می گم با نون برای صبحانه

میگه جعبه اش رو چجوری باز کنم ؟؟ شله یا سفته ؟؟؟ رو جعبه اش عکس پنیرو گوجه داره می گه حتما باید با گوجه بخورمش سه ساعت براش توضیح دادم تصمیم گرفتن دوتایی بخرن نصفش کنن ببینن این پنیر چی هست منم گفتم ما اگه یه روز صب نخوریم می میریم