چیک چیک
چند روز پیش بعد از یک سال ما بلاخره تصمیم گرفتیم گل پسری رو ببریم پیش دکتر واسه چک آپ خدا رو شکر همه چیز روبه راه بود و خانوم دکتر راضی از روند رشد با قدcm 90 ( حدودا ) و وزن 13.5 kgبعد از اون با دانیال و میکاییل گشتی توی خیابون ها زدیم و من دقیقا این شکلی بودم
تا حالا تو این مدت به تیپ آدمها نگاه نکرده بودم چقدر فرق کرده بود با آخرین چیزی که تو ذهنه من بود همه به جای شلوار جوراب ساپورت یا شلوارهای چسبونی که یه زمانی تو خونه می پوشیدیم پاشون بود با مانتو های جینگله مستون کفش های ده سانتی آرایش های بی عیب و نقص و غلیظ چقدر خوشحال شدم که خانومهای سرزمینم همیشه اینقدر خوشگلند تمیزند و مرتب انگار که همه به یه مهمونی دسته جمعی دعوت شده بودن از طرفی هم همش به این فکر می کردم واقعا برای یه خیابون تا این حد لازمه ؟؟؟و اون روز من همچنان با کتونی و شلوار جین چقدر رسوا همرنگ جماعت نبودم با خودم فکر کردم از وقتی خودمو شناختم همیشه کتونی داشتم و شلوار جین و یه مانتو اسپرت خلاصه اون روز حسابی old fasion بودم و همچنان تا عوض شدنه این مد همچنان باید قدیمی بمونم چون از اینجوری پوشیدن معذورم کاش علاوه بر اینکه اینقدر روی ظاهرمون کار می کردیم کمی هم روی فرهنگ سازی مون کار می کردیم
خلاصه بعد از دوری زدن توی خیابون ها آقای دست فروشی چند تا جعبه از جوجه های رنگی رو گذاشته بود جلوش و می فروخت میکاییل با دیدنه جوجه ها کارهای جالبی از خودش نشون می داد جوری که فروشنده اخمو رو به خنده درآورد و همش می گفت : ماشالله ؛ ماشالله
یه دونه جوجه براش خریدیم و اومدیم خونه اولش خیلی از دیدنه جوجه ذوق زده بود جوجه هم همچین با سرعت برق و باد دنبال همه میدوید ومیکاییل هم بهش می گفت چیک چیک بِدو بِدو !!!
اما بطور قطع دانیال بیشتر از میکاییل به جوجه ذوق می کرد بهش غذا می داد آب می داد می بردش توی باغچه و جوجه هم عجیب تو بغلش آروم بود و می خوابید و من هم همش بهش می گفتم کاش بچه داریت هم عین جوجه داریت بود
با شروع روز بعد که دانیال نبود ، شروع سیه بختی جوجه بی نوا بود یا با انبردست دنبالش می کرد یا از یه پا می گرفتش یا مثله توپ فوتبال شوتش می کرد و جوجه هم یه جیــــــــــــــک بلند می زد و میکاییل از خنده روده بر می شد تا اینکه جوجه بی چاره از یه پا مصدوم شد و یواش یواش مرُد خیلی دلم به حال چیک چیک زبون بسته سوخت چه گناهی کرده بود که گیر ما آدمها افتاده بود