کایــــــــــــــــی دون
عشقم ، عمرم ، نفــــــــــــسم ؛ کایی دونم
کایی اسمی که خودتو صداتو می کنی وقتی می گم : اسمت چیه ؟ می گی : کایی . دون ( جون ) رو هم هر وقت عشقت بکشه به آدمهای اطرافت می گی .
دیروز دو تا کاره جدید رو خودت انجام دادی اول اینکه اُلولو ( تلفن ) رو که زنگ خورد رو خودت برداشتی و حرف زدی و دوم اینکه می خواستم لباس تنت کنم بریم بیرون خودت رفتی از توی کشو یه لباس زرد آسیتین بلند که رو ش عکس یه شیر داره رو آوردی و صدای شیر رو درمی آوردی و به من فهموندی که اینو برام بپوش با اینکه هوا خیلی گرمه اما چون خواسته ات بود اطاعت امر کردم
از کارهای این روزهات هر چی بگم کم گفتم وای که چقدر از حالا دلم برای این روزهات تنگ شده
چند تایی فعل بلدی مثله بیا ؛ بده و دامنه لغاتت هم که خیلی خوب شده از اسم آدمها تا ستون و پرده و دیوار همه رو بلدی یا اینکه خودت آب یا هر چیز دیگه که جایی می ریزی می ری یه مَــــــمو ( دستمال ) میاری پاکش می کنی و بعد می ری مَمو رو میندازی تو آلالا (سطل آشغال) و اینکار رو اینقدر انجام می دی تا نصف جعبه دستمال کاغذی تموم بشه
و اینکه عاشقه ته دیگی و هر روز به من می گی : مامانی تَدی !!! منم که قوربونش برم بیشتر وقت ها ته دیگام می سوزه واسه همین دارم بیشتر حواسم رو جمع می کنم ببینم می شه رضایته خاطرت رو فراهم کنم یا نه ؟؟؟