میکاییلمیکاییل، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

همه هســــــتی من

اولــــویی شده !!!

ا اینقدر حرف برای گفتن دارم که نمی دونم از چی و کجا بنویسم حتی نمیتونم قول بدم که همش یادم مونده یادم می مونه که بگم راستش از اول مرداد قرار بود که با یه آزمایشگاه ژنتیک که تاره داشت شروع به کار می کرد  کار کنم که از محل کاره سابقم که چند سال قبل کار میکردم دوباره باهام تماس گرفتن همونجایی که همیشه دوست داشتم و من هم بی چون و چراو با کمال میل قبول کردم حالا هم حسابی مشغولم  صبح ها به کار و بعد از اون فقط فقط با میکی و کارهای خونه با هم بازی می کنیم بیرون می ریم حرف می زنیم  دعوا میکنیم می خوریم می خوابیم دوتایی ، دوتایی .  در طول روز کلی باهام حرف می زنه کلمه ها رو کنار هم می...
26 مرداد 1392

کایــــــــــــــــی دون

عشقم ، عمرم ، نفــــــــــــسم ؛ کایی دونم کایی اسمی که خودتو صداتو می کنی وقتی می گم : اسمت چیه ؟ می گی : کایی . دون ( جون ) رو هم هر وقت عشقت بکشه به آدمهای اطرافت می گی . دیروز دو تا کاره جدید رو خودت انجام دادی اول اینکه اُلولو ( تلفن ) رو که زنگ خورد رو خودت برداشتی و حرف زدی و دوم اینکه می خواستم لباس تنت کنم بریم بیرون خودت رفتی از توی کشو یه لباس زرد آسیتین بلند که رو ش عکس یه شیر داره رو آوردی و صدای شیر رو درمی آوردی و به من فهموندی که اینو برام بپوش با اینکه هوا خیلی گرمه اما چون خواسته ات بود اطاعت امر کردم از کارهای این روزهات هر چی بگم کم گفتم وای که چقدر از حالا دلم برای این روزهات تنگ شده چند تایی فع...
8 مرداد 1392

میکی از خرداد تا تیر

  ار اونجایی که قول داده بودم زود برگردم گفتم الوعده !!! وفـــــــــا !!! میکی رو فرستادم مهد اومدم سروقت دوربین ، چند تا عکسی رو که زحمت کشیده بودم تو این دو ماهه اخیر انداخنه بودم رو ریختم تو کامپیوتر و آپلود کردم اینجا   میکی عاشق پنگول شده بود و همه اش داد می زد پنگـــــــــــو !!! و باهاش دست می داد اینم کابوی جوان !!! هر وقت می ریم پارک می ره یه چیپس یا پفک با یه آب برمی داره می شینه رو صندلی می خوره میدونم که برای بچه خوب نیست اما اینو بوفه پارک باید بفهمه که همه می چینه جلوی چشم بچه ها یه روزغروب که خیلی دلمون گرفته بود محمد یا به قوله میکی مَمَمَ اومد ...
31 تير 1392

شروع روزهای خوب

آخـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیش !!! خدایا شکرت بلاخره همه چیز رو به راه شد خوبیه این دنیا اینه که هیچ چیزش موندگار نیست نه خوشیش نه بدیش  ،بعد از اون سختی ها آرامشی همه وجودم رو تو خودش گرفته .  مریضی ، درگیری با نقاش ؛ تنهایی ، استرس های  کاری همه با هم هجوم آورده بودن چقدر خوب شد که آزمایشگاهه بهم گفت نیا حالا یه جای بهتر بهم قول داده به یه استراحت هم نیاز داشتم مگه با کار می شد به اوضاع قمر در عقربی که برای خونه ساخته بودم رسید  ؛ ساعت های بیشتری با خودم خلوت کردم چیزی بود که بهش نیاز داشتم به میکی بیشتر رسیدم ساعت های بیشتری رو با هم گذروندیم کاره خونه تموم شده ؛ تیبا مون هم گرفتیم به می...
29 تير 1392

غیبت کبری

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام  نمی دونین چقدر دلتنگ تک تک تونم  تا حالا تو عمرم  اینقدر بی اینترنتی نکشیده بودم  کارام حسابی گره خورده بود بعد از اون احساس قدرت کاذب دمار از روزگارم در اومد نقاشمون حسابی بد از قول از آب در اومد کلا بساط زندگی کردن تعطیل بود چه برسه به اینترنت اومدن ، سوپروایزر لعنتی آزمایشگاه هم اینترنت رفتن رو برام منع کرد و من موندم درهای بسته  بساط کارمون هم تموم شد روز پنجم تیر بهم اعلام کردن که من موندییم و شیرینی بخرم  روز نهم شیرینی خریدم و روز بعد مرخصی گرفتم تا کمی به کارای خونه برسم که یهو زنگ زدن و گفتن فعلا نیا !!! پرسیدم مشکلی پیش اومده گفتن : نه . ...
11 تير 1392

تیبــــــــــــــــا

من مرده تک تک تونم که با نظراتون شارژم می کنیین خدمتتون عرض کنم به دلایل نامعلوم هیچ نمایندگی فروش نقدی خودرو تیبا نداشت اوضاعی داریم ما ملت ؛ آغا !!!! کره هم گیر نمیاد چه برسه به ماشین اما یه تیبا مسی رنگ ثبت نام کردم تحویلش ٣٠- ٤٠ روزه دیگه است . میکی هم خیلی بهتره فقط گاهی از خواب که بیدار می شه می گه : بابا دی اییا ( بیا ) امروز هم که گذاشتمش مهد موقع رفتن صدام کرد مامانی !!! برگشتم دیدم داره باهام بابای می کنه آخ الهی من قوربونه اون دسته کوچولوش بشم که هنوز تصویرش جلوی چشمامه همچنان به شیوه کولی ها زندگی می کنیم همه وسایل جمع کرده است وسط خونه اما خوبه کولی وار هم صفای خودش رو داره بساط کامپیوتر و اینترنت هم جمع ش...
21 خرداد 1392

روزهای پس از بابا دی

نوشتنممممممممم نمیاد نزدیک دو هفته ایی میشه که بابا دی رفته فکر رفتنش از خوده رفتنش سخت تر بود خیلی من و میکی روزهامون رو با هم پر می کنیم سعی می کنیم نذاریم بهمون سخت بگذره اما خوب گاهی هم سخت می گذره مثل هفته قبل که میکی مریض شد و عفونت دستگاه گوارشی گرفت این سخت ترین مریضی بود که تا حالا گرفته بود هنوز هم کامل خوب نشده و بهانه گیری و غذا نخوردن از عوارض این مریضی بود پسرم به مهد کودکش عادت کرده دیگه خودش می ره بغله مربیش و منم با با خیاله راحت تری به آزمایشگاه می رسم همچنان بساط کار آموزی به راهه و هنوز نمی دونم موندنیم یا نه ؟ ؟؟ و  از ٨ میام تا ٢ عصر . طی یک عملیات انتحاری نقاش آوردم &...
19 خرداد 1392

بابا دی

آدمکه دلم چه غصـــــــــــــــــه ایی داره امروز   هوای بارونی هم حالی به این قضیه داده  امسال هوا اصلا خیال گرم شدن نداره  همش باد و بارون  بابا دی  داره می ره ( این اسمی که این روزها میکی باباش رو صدا می کنه -بابا جون -)وقتی یاده این می افتم سه چار روزه دیگه بیشتر اینجا نیست یه بغضی میاد توی گلوم اندازه یه طالبی  ؛ بیشتر از خودم غصه میکاییل رو دارم  بچه ام خیلی سختش می شه الان هر وقت از خواب بیدار می شه  اول سراغه باباش رو میگیره انگار اونم شصتش خبردار شده  از امروز که اوله ماه هست  رفتم یه آزمایشگاه ؛ البته برای کار نه کارآموزی  ؛  این دکترای آز...
1 خرداد 1392

پارک ارم

دیروز هم چه جمعه خوبی بود مگه می شه کنار مریم و رادین   به آدم خوش نگذره ؟؟؟؟؟؟؟ میکاییل دیروز برای اولین بار سوار مترو شد اولش همه قیافه اش پر از علامت تعجب بود بعد از پنج دقیقه که براش عادی شد مترو نوردیش شروع شد هزار و شصت و شونزده بار از پله هاش رفت بالا اومد پایین تا رسیدیم به پارک ارم اونجا دوستای خوبمون رو دیدیم  اول از همه ناهار خوردیم مهمون خاله مریم  ؛ تازه !!! رادین به میکاییل غذا تعارف می کرد قوربونه مهمونواز کوچولوم برم من بعدش بچه ها سنگ بازی کردن یعنی اول این کار رو رادین  می کرد میکاییل هم خوشش اومد بعدش بار و بندیل ...
28 ارديبهشت 1392

عکسخانه آفتاب

اَمــــــــــــد (محمد ) کسیه که میکاییل عاشقشه و این دو تا پسر خاله چه بازی با هم می کنن الیته  چیزی بیشتر از یه پسر خاله است در حد یه دایی خیلی خوب اَمد یه دامپزشکه اما از اونجایی که خودش آخر فیلمه مدتیه رفته توی کار هنری و فیلمسازی و تئاتر و این حرفا یه روز اوایل اردیبهشت اومد خونمون و گفت یالله میکاییل رو حاضر کن می خوام ببرمش پیش استاده عکاسیم ما هم گوش دادیم و به راه افتادیم و نتیجه اون روز هم این سه تا عکس زیر شد :   این دو تا عکس هم رو توش نشده است اما چون من از ژست هاش خیلی خوشم می اومد فایلش رو گرفتم   انگار داره می گه اوس اصــــــغر اگه مردی بیا پایین...
24 ارديبهشت 1392