ظرف شستن تو قربون
ظرف شستنه من هم واسه خودش داستانیه قبلنا می اومدی می چسیبیدی به شلوارمو گریه می کردی جدیدا که میای پا بلندی می کنی ببینی چه خبره اگه هم بتونی دستتو دراز می کنی و چیزی برمی داری یا اینکه می ری روی سطل برنج وایمیسی تا منو ببینی ، که صد بار سطله چپه شده و تو هم باش افتادی امشب یه به فکرم رسید برم صندلی حموم رو که هیچ وقت هم ازش استفاده نکردیم بیارم صندلی رو وسطه پاهام فیکس کردم تو رو گذاشتم روش چقدر هر دو خوشمون اومد دستت رو می گرفتی زیر آب قاشق برمی داشتی لیوانو آب می کردی آخرش که شد دیدم اسکاچ رو از من گرفتی و شروع کردی به مالیدن روی دره قابلمه ؛ قوربونه اون دستای کوچولوت برم من خـــــــسته نبا...